دکتر ابراهیم لینکن مادو ازپیشکسوتان پزشکی آذربایجان غربی
نوشته : دکتر سعید اعلم رضائیه از اورمیه مرکز آذربایجان غربی
هر وقت گذر من از خیابان استاد بزرگر اورمیه می افتد.به تابلو و درب ورودی مطب شادروان دکتر مادو نگاه می کنم تا بیماران منتظر ویزیت را ببینم.....ولی اکنون فقط تابلوی ایشان تنها بجا مانده آن دوران است که هر راننده تاکسی آدرس آنجا را میدانست. آشنائی من با این پیر فرزانه پزشکی خیلی ساده بود و خیلی راحت تشنگی مرا به آنچه می خواستم رساند و سیرابم نمود. به راحتی در حیاط کلیسائی روستای گلپاشین که خود آنرا مرمت کرده بود، نشتیم و ایشان از طب سنتی رایج در آن منطقه ، از دوستان حکیم قدیمی ،از مدرسه عالی طب اورمیه ، از خاطرات دوران خدمت در بهداری ارومیه ، از پند و اندرز های حکیم پره و عشق و علاقه اش به پیشرفت مردم کشورش ساعت ها سخن گفت . از تسلط ایشان به زبان فرانسه و انگلیسی شگفت زده بودم. به روستا های اطراف رفتیم. هر جا در بین اهالی قرار می گرفت او را می شناختند. هر کس جویای درمان بیماری اش می شد. زن روستائی فرتوتی خود را به دکتر رساند و گفت دکتر یادت هست من بچه بودم و سکه ای را قورت داده بودم و تو با منو با مهارت از خفگی نجات دادی .... و دکتر یادش اومد که 45 سال پیش بود که تازه فارغ اتحصیل شده بود. زمانی که در نظام پزشکی فعالیت می نمودم . خوشحال بودم که توانسته بودم امکان تعجلیل از ایشان را به عمل آورم. شنید ن در گذشت ایشان برای من سخت بود.وقتی توسط همسرشان به منزل شان دعوت شدم. با صحنه غم انگیزی روبرو شدم. اتاق کار دکتر را گرد وغبار 50 سال طبابت پوشانده بود و تمامی اسباب و زندگی در حال حراج بود. تمامی وسایل آنتیک و اصل بود. کتابخانه دکتر پر از کتابهای پزشکی به زبانهای انگلیسی و فرانسه بود .کتاب روماتولوژی هاریسون آخرین جلد را هنوز مطالعه می کرد. لوازم پزشکی که سالیان سال کار کرده بودند. خود را در مقابل عشق و علاقه این مرد به مطالعه و علم اندوزی حقیر میدیدم
مرحوم دکتر مادو در مرداد ماه سال 1308 در روستای گلپاشین دهستان بکشلو در اورمیه مرکز آذربایجان غربی چشم به جهان گشود. او فرزند سوم کنسطانطین و اما(EMMA) بود. هنوز 9 سال بیشتر نداشت که پدر را از دست داد و در آغوش مهربان مادر و مادر بزرگش خانم رابی گروشه زندگی کودکی و نوجوانی را آغازکرد . مرگ پدر و سپس برادر بزرگش ضربه سختی برای او و خانواده بود و همیشه آرزو می کرد که پدرش برای مدت طولانی تری زنده می بود. دبستان را در مدرسه پسرانه و دخترانه آشوری های ده گلپاشین شروع نمود. سال سوم دبستان مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم بود. در آن موقع به دلیل جنگ و نبود بوجه مالی زندگی در مدارس مذهبی هم بسیار دشوار و طاقت فرسا میبود. پس از 3 سال محروم از مدرسه لازاریستها خارج به کمک دوستان و بدلیل سن بالا او را در کلاس ششم ثبت نام کردند. با همت و سعی شبانه روزی موفق به تکمیل تحصیلات متوسطه و قبولی در امتحان ورودی دانشکده پزشکی تبریز و تهران گردید. در آن زمان مدرسین و استادان پزشکی دانشگاه تبریز فرانسوی و آلمانی زبان بودند و او به دلیل تسلط به زبان فرانسه و همچنین نزدیک به اورمیه، شهر تبریز را انتخاب کرد و در سال 1337 با اخذ دکترای عمومی پزشکی از آن دانشگاه فارغ التحصیل گردید ودر سال 1349 به عضوئیت نظام پزشکی در آمد . در پایان تحصیلات و خدمت سربازی با دختری به نام ژولیت ازدواج کرد و در اورمیه تا به آخر سکنا گزید. حاصل این ازدواج 2 دختر به نامهای کارولین و فابیولا و یک پسر به نام کامیل است. که هر سه اکنون در آمریکا سکونت دارند. زندگی دوران کودکی و نوجوانی مرحوم دکتر مادو پر از داستانهای شیرین و غم انگیز بوده است و به شهادت بسیاری از افراد و سکنه ده گلپاشین وی از همان دوران کودکی ، با استعداد، باهوش و پر جسارت بود و از همنشینی با بزرگان ده و افرادی که معتمد مادرش بودند لذت می برد. شرح خاطرات و تک تک اتفاقات ده، در قلب و روح او درج شده و اکنون در کتابش به نام "زنگهای گلپاشین" محفوظ است . حکیم پیره(پره) خود که از اولین پزشکان طب نوین ارومیه به حساب می آید.به دکتر مادو این چنین نصیحت می نماید.با ماندن در یک منطقه خواهی توانست به بیمار یهای بومی آن منطقه که گریبانگیر اهالی آنست ،آشنا شوی و درمان کنی و هیچوقت طبابت را به خاطر پول انجام نده که آفت دانش توست. زندگی روحانی و مسیحی دکتر لینکن مادو برگرفته از خانواده مذهبی اوست ، قدمت خادمین مسیحی در سلسله فامیل او به سال 1790 و کشیش اودیشو باز می گردد. مادرش امه(Emma) و مادر بزرگش رابی جروشه هر دو در مدارس مبشران آمریکایی تحصیل کرده بودند. در تحصیلات و علم اندوزی ارزش و اعتبار بسیاری در منزل خانواده مرحوم داشته اند.زندگی پر با دکتر مادو حاکی از عشق به خدمت به هم وطنان ایرانی و ملت آشوری و جمعیت کلیسایش می باشد. تجربه خدمت در مشاغل عالی دولتی در رشته پزشکی و روحیه صبور و استوار او همیشه حلال مشکلات مردم ارومیه بوده است. محل خدمت شاد روان ،سازمان منطقه ای بهداری آذربایجان غربی به عنوان کارشناس خدمات بهداشتی ویژه سرپرست مبارزه با بیمار یهای سل بود. در سال 1351 رئیس اداره خدمات بهداشتی استان بود.و در سردشت و شاهرود و اورمیه خدمت نمود
خلاصه و برگزیده خدمات دکتر مادو به هم میهنان ایرانی طی 43 سال طبابت :
1. خرید و انتقال دارو به شهرستان سردشت در دوران خدمت سربازی ، چنانکه شهرستان سردشت فاقد داروخانه بود بیماران متحمل راه سفر می شدند.
2. اقدام به احداث حمام با دوش به جای حمام خزانه برای جلوگیری از بیماریهای پوستی برای مردم سردشت
3. رئیس مرکز مبارزه با بیماریهای واگیر در زمانی که قریب 500000 از مردم ایران از بین می رفتند این مرکز بمدت 15 سال اکثر بیماریهای واگیر را کنترل و از بین برد.
4. معرض و طرح کارت واکسیناسیون اجباری و دفترچه تنظیم شناسنامه بهداشت در سال 1352 که پس از 2 ماه از طرف مقامات وقت تایید و برای هر دانش آموز اجباری شد.
5. جلوگیری از فعالیت فروشگاهای مواد غذایی بدون یخچال و عرضه مواد غذایی به شهروندان بدون رعایت موازین بهداشتی ، در مقام رئیس مرکز بهداشت .
6. دستور تبدیل حمام های اورمیه از خزانه به دوش.
7. واکسیناسیون سراسری آذربایجان (4 بار) جهت ریشه کن کردن بیماری سل در مفام رئیس درمانگاه سل اورمیه.
8.تعلیم و تربیت پرستاران در زمان ریاست بیمارستان شیر خورشید (شهید مطهری اورمیه).
9. رئیس پزشکی قانونی و رئیس حوزه نظام وظیفه.
10. عضو سه نفره کمیته حقوق بشر اورمیه human right
مرحوم دکتر مادو در سال های آخر همت به مرمت کردن کلیسای حضرت مریم شرق آشور گلپاشین نمود. در آن زمان دیوار های کلیسا مخروبه و در آن شکسته و همسایگان گوسفندانشان را در حیاط رها کرده بودند. در مدت کوتاهی به کمک چند خانواده باقی مانده دیوار های بتنی ساخته شد. دربهای فلزی با علامت صلیب بر آنها نصب شد در مراسم دعا در پایان مرمت مرحوم قول داد که در کلیسا هیچ گاه بسته نماند. عشق به روستای گلپاشین همیشه و همیشه در قلب پدرم بوده و در زمان بیماری در آمریکا به مدت 2 سال مشغول گرد آوری نقشه ها و عکس های اهالی آشوری ده و تاریخ و چرخه مهاجرین به آمریکا و همه و همه را در کتاب "زنگ های گلپاشین" درج نمود. مرحوم در مدت اقامتش در امریکا در کنار خانواده و نزد دختر بزرگش به سر می برد. در این مدت خانواده و نوه ها وتمامی دوستانش ساعات خوش و شیرینی را در کنار او گذراندند. در بستر بیماری تا اخرین نفس چنانکه مختص روحیه استوار و با ایمان او بود ایستادگی کرد. و قلب بیمار او مانع مطالعه و به زانو در اوردن روحیه سازنده او شود. ودر سال 1384 زندگی را وداع گفت امروز خانواده و تمامی دوستان در سوگ او نشسته اند و خاطرات شیرین بودن با او را مرور می کنند و یاد آور عشق او به وطن ، عشق او به بیماران می باشد
با تشکر از پسر و همسر آن مرحوم که مرا در تالیف این زندگینامه یاری دادند
روحش شاد